پيام دوستان
+
.. عذاب عشق..
.بيا و تو رحم کن ،
.بر دوچشمِ گريانم...
.بيا پادشاهي کن ،
.برمن و دل زارم...
. مرا به جهنم افکند ،
.عشقت اما ! ...
. چگونه بگويم که ،
.عذاب عشق را دوست دارم...
.بپوش خطايم را ،
. به اندازه مادر و کودک...
. شماره نکن خطايم ،
.گرچه به عذاب سزاوارم...
.ترا ميخوانم ؟،
. به اميد فضلت...
.در شمار گنه مگير مرا! ،
. به عشقت گرفتارم...
غ..ر..آ
my writings
ديروز 11:35 عصر
+
..مرتع دل..
. اين بار دلم خون شده ،
.از دست تو اي دوست...
.رفتي سفر و گوش نکردي ،
. چرا به دلت دوست ؟ ...
.دل جام عتيق است ،
.مشکن هي مکن ناز...
. نوميد مکن دوست! ،
. که عشق فنا کشتني نيست...
. ابريست دلم چشمم ،
. جعبهي باران...
.در مرتع دل مانده هنوز ،
.شبنم عطر تواي دوست...
غ..ر..آ
*ترخون بانو*
ديروز 6:53 صبح
+
امروز قاصدکي را ديدم
که در تقلاي رفتن
خانه بر باد ساخته بود
نميدانم حامل کدامين پيام بود
که اينچنين شتاب داشت
شايد عطر نگاري را
سوي دلدادهاش ميبرد
شايد هم
نامهي سرگشادهاي از دلتنگي
درون سينه داشت
نميدانم؛ هرچه بود
روايت حال خراب معشوقي بود
که خستهي تنهايي
دست به دامان قاصدک شده است!
رضا صفري
04/1/27
عالي وپراحساس،ماناباشيد بانوي هنروانديشه@};- تنها بهانه اي که من دلتنگي ام را به تو مي رسانم
و يادت را دردلم زنده نگه مي دارم، "شعر" است.
و چون نشاني ات را نداشتم،
شعرهايم را به قاصدک ها سپرده ام،
کاش امشب، پنجره اتاقت را باز گذاشته باشي
+
.
ميخواهمت
مثلِ دعايِ عهد
که عبادتِ آهسته ي موليان و ملائک است.
ميخواهمت
مثلِ بلوغ بنفشههاي آخر اسفند
خاصه اگر باردارِ بارانِ فروردين باشند.
ميخواهمت
مثلِ تخيلِ مهآلودِ نوزادي
که از بويِ بهشتِ اَزَل
در خواب ميخندد...
ميخواهمت
مهم نيست مثلِ کلماتِ کدام شاعرِ بزرگ،
بگو بخوان به عهدِ بنفشه...اي اَزَل،
من
ميوه ي ممنوعه را از منزلِ موليان
و ملائک خواهم ربود.
#سيدعلى_صالحى
رضا صفري
04/1/27
+
اي کاش..
اي کاش آدمي وطنش را
مثل بنفشهها
"در جعبههاي خاک"
يک روز ميتوانست،
همراه خويشتن ببرد هر کجا که خواست.
در روشناييِ باران، در آفتابِ پاک.
شفيعي کدکني
شبگرد تنهايي
04/1/25
+
..هفتاد سين..
.کنار سبز و ،
. هفتاد سين سرودم ...
. که هفتاد سال گذشت و،
. هي دويدم...
. نسيم از بند رخت ،
. چون عمر گذرکرد...
. به تن جامهِ پوشيدم ؟ ،
.ولي شاد نکردم! ...
. نبودي کنارم مادر وليکن ! ،
. ترا درمنظرِ خاطرم مي ستودم...
غ..ر..آ
متولد 1334/1/15
1404/1/15
جوادتبريزي
04/1/22
+
786
*سلام بر عزيزان پارسي
تو اين دنياي مجازي اگه يه جا باشه
که توش روح احساس وجود داره،
اونجا پارسي بلاگ
پارسي با احساس و عشق
تک تک عزيزان تبديل به يه
درخت تنومند شده.
قبل از تلگرام و واتساپ در اوج بود
شايد الان بخاطر کم لطفي
بعضي از دوستان نفسش بشماره افتاده.
اما اين درخت ريشه در دل و احساس
عزيزان پارسي داره*
#دوستان_پارسي_لطفا_برگرديد.@};-
my writings
04/1/21

*786،دلم براي خاطرات با شما تنگ شده،براي اشک و لبخند هاي شما دلتنگ شده.نفس درخت پارسي بشماره افتاده.احساس من با عشق شما همسنگ شده*با صداي زيبا و دوست داشتني يکي از عزيزان ديار پارسي@};-
اگه مديران اينجا زحمتي مي کشيدند وامکانات پارسي راارتقا ميدادند واعضا حمايت وموردتوجه قرارمي گرفتند،واگريک صداي وتفکرحاکم درمديران پارسي به اعضا تحميل نمي شدوشايدم آزادي عمل بيشتري مي دادند،و....الان پارسي هم رونق داشت.#امين_يگانه
3 فرد دیگر
19 فرد دیگر
+
بنظر شما من پتانسيل نوشتن *کتاب* رو دارم ؟
.
فک کنيد تو زمينه داستان نويسي باشه (مجموعه داستان )
.
اگه نوشته هامو نخونديد لطفا در نظر سنجي شرکت "نفرماييد" :D

در انتظار آفتاب
04/1/17
[34%]
[37%]
[11%]
[18%]
38 رای دهنده
[37%]
[11%]
[18%]
+
بار دگر مرا از خواب بيدار کن رئيس (جمهور)
يک هم که شد دل را تيمار کن رئيس
گو و بخند گو نيست اين ماجرا
دستم بگير و رد اين اخبار کن رئيس
تکيه بزن بر کرسي عدل علي
ابرار را نزد خود احضار کن رئيس
عذاب عزلت يک مرد را
با خنده اي اجبار کن رئيس
خرابات خيال خادمي خسته
به يک نقاره انکار کن رئيس
مادرم مُرد از بس خون گريست
خنده را بر او بي اختيار کن رئيس
در انتظار آفتاب
04/1/17